ابن زیاد و مکنی بابی شعیب. مولد وی بسال 173 هجری قمری هجریست و به سال 261 درگذشت. (زرکلی ص 424). ابن جوزی او را در باب راویان از امام احمد شمرده است. (مناقب احمد بن حنبل ص 97)
ابن زیاد و مکنی بابی شعیب. مولد وی بسال 173 هجری قمری هجریست و به سال 261 درگذشت. (زرکلی ص 424). ابن جوزی او را در باب راویان از امام احمد شمرده است. (مناقب احمد بن حنبل ص 97)
محدث است. وی از ابوشعثاء روایت کند و مجهول الحال است. (لسان المیزان ج 3 ص 177). محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
محدث است. وی از ابوشعثاء روایت کند و مجهول الحال است. (لسان المیزان ج 3 ص 177). محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
ابن ندیم نویسد: به خط ابوالحسن خزار خواندم که صالح بن اسحاق بجلی مولای بجیله بن أنماربن اراش بن الغوث، اخی الازد بن الغوث و کنیت او ابوعمر است. و ابوسعید گوید: وی مولای جرم بن ربان است و جرم قبیله ای است از قبایل عرب از یمن. وی نحو بر اخفش و جز او خواند و کتاب سیبویه قرائت کرد و لغت از ابی زید و اصمعی و طبقۀ آنان فراگرفت. و ابوالعباس مبرد گوید:او مولای بجیله بن انمار است او راست: کتاب القوافی. کتاب التثنیه و الجمع. کتاب الفرخ. کتاب الابنیه. کتاب العروض. کتاب مختصر نحو المتعلمین. کتاب تفسیر غریب سیبویه. کتاب الابنیه و التصریف. (الفهرست ص 84). ابونعیم اصفهانی گوید: وی به هنگام بازگشت از حج با فیض بن محمد به اصفهان آمد و روز ورود او فیض وی را بیست هزار درهم بداد و به هر سال او را دوازده هزار درهم می فرستاد از او نحو و غریب فرامیگرفتند وی از یزید بن ذریع و عبدالوارث بن سعید و بصریین روایت کند. (ذکراخبار اصفهان ج 1 صص 347- 348). ابن خلکان گوید وی فقیهی عالم به نحو و لغت و از مردم بصره بود و به بغداد شد و نحو از اخفش و جز او فراگرفت و یونس بن حبیب را بدید لیکن وی را ملاقات سیبویه دست نداد. لغت رابر ابی عبیده و ابی زید انصاری و اصمعی و کسانی که درطبقۀ ایشانند بیاموخت. صالح مردی دیندار و پرهیزگار و نیک مذهب و درست عقیدت بود و روایت حدیث کرد. او را در نحو کتابی نیکوست معروف به فرخ و معنی آن فرخ کتاب سیبویه است. در بغداد با فراء مناظرت کرد. ابوالعباس مبرد از وی حدیث کند که دیوان هذلیین را بر اصمعی خواندم و او آن دیوان را نیکوتر از ابی عبیده حفظ داشت و چون فارغ شدم مرا گفت: اگر هذلی شاعر یا رامی، یا ساعی نباشد در او خیری نیست و در تفسیر آیۀ ’ولا تقف مالیس لک به علم’ (قرآن 36/17) میگفت: اگر نشنیده ای مگو شنیدم و اگر ندیده ای مگو دیدم و اگر ندانی مگو دانم چه گوش و دیده و دل مسئولند. و هم مبرد گوید: جرمی اثبت قوم در کتاب سیبویه بود و جماعت، آن کتاب را بر وی خواندند. وی عالم و حافظ لغت و در حدیث و اخبار جلیل و او را کتبی است که در آن منفرد بود. او راست کتاب ’السیر’ و آن کتابی عجیب است و کتاب الابنیه و کتاب العروض و مختصر در نحو و کتاب غریب سیبویه. ابونعیم اصفهانی وی را در تاریخ اصفهان بیاورده است. صالح بسال 225 هجری قمری درگذشت. رجوع به محاسن اصفهان ص 35 و تاریخ بغداد ج 9 صص 313- 315 و لسان المیزان ج 3 ص 165 و 166 و روضات الجنات ص 756 و معجم الادباء ج 4 ص 267 و 268 و قاموس الاعلام ترکی شود
ابن ندیم نویسد: به خط ابوالحسن خزار خواندم که صالح بن اسحاق بجلی مولای بجیله بن أنماربن اراش بن الغوث، اخی الازد بن الغوث و کنیت او ابوعمر است. و ابوسعید گوید: وی مولای جرم بن ربان است و جرم قبیله ای است از قبایل عرب از یمن. وی نحو بر اخفش و جز او خواند و کتاب سیبویه قرائت کرد و لغت از ابی زید و اصمعی و طبقۀ آنان فراگرفت. و ابوالعباس مبرد گوید:او مولای بجیله بن انمار است او راست: کتاب القوافی. کتاب التثنیه و الجمع. کتاب الفرخ. کتاب الابنیه. کتاب العروض. کتاب مختصر نحو المتعلمین. کتاب تفسیر غریب سیبویه. کتاب الابنیه و التصریف. (الفهرست ص 84). ابونعیم اصفهانی گوید: وی به هنگام بازگشت از حج با فیض بن محمد به اصفهان آمد و روز ورود او فیض وی را بیست هزار درهم بداد و به هر سال او را دوازده هزار درهم می فرستاد از او نحو و غریب فرامیگرفتند وی از یزید بن ذریع و عبدالوارث بن سعید و بصریین روایت کند. (ذکراخبار اصفهان ج 1 صص 347- 348). ابن خلکان گوید وی فقیهی عالم به نحو و لغت و از مردم بصره بود و به بغداد شد و نحو از اخفش و جز او فراگرفت و یونس بن حبیب را بدید لیکن وی را ملاقات سیبویه دست نداد. لغت رابر ابی عبیده و ابی زید انصاری و اصمعی و کسانی که درطبقۀ ایشانند بیاموخت. صالح مردی دیندار و پرهیزگار و نیک مذهب و درست عقیدت بود و روایت حدیث کرد. او را در نحو کتابی نیکوست معروف به فرخ و معنی آن فرخ کتاب سیبویه است. در بغداد با فراء مناظرت کرد. ابوالعباس مبرد از وی حدیث کند که دیوان هذلیین را بر اصمعی خواندم و او آن دیوان را نیکوتر از ابی عبیده حفظ داشت و چون فارغ شدم مرا گفت: اگر هذلی شاعر یا رامی، یا ساعی نباشد در او خیری نیست و در تفسیر آیۀ ’ولا تقف مالیس لک به علم’ (قرآن 36/17) میگفت: اگر نشنیده ای مگو شنیدم و اگر ندیده ای مگو دیدم و اگر ندانی مگو دانم چه گوش و دیده و دل مسئولند. و هم مبرد گوید: جرمی اثبت قوم در کتاب سیبویه بود و جماعت، آن کتاب را بر وی خواندند. وی عالم و حافظ لغت و در حدیث و اخبار جلیل و او را کتبی است که در آن منفرد بود. او راست کتاب ’السیر’ و آن کتابی عجیب است و کتاب الابنیه و کتاب العروض و مختصر در نحو و کتاب غریب سیبویه. ابونعیم اصفهانی وی را در تاریخ اصفهان بیاورده است. صالح بسال 225 هجری قمری درگذشت. رجوع به محاسن اصفهان ص 35 و تاریخ بغداد ج 9 صص 313- 315 و لسان المیزان ج 3 ص 165 و 166 و روضات الجنات ص 756 و معجم الادباء ج 4 ص 267 و 268 و قاموس الاعلام ترکی شود
ابن مسرّح تمیمی. وی زعیم فرقۀ صفریه و نخست کس است که از آنها خروج کرد و کثیرالعباده بود و در دارا و موصل و جزیره سکونت جست. وی را اصحابی بود که برایشان قرآن می خواند و آنان را موعظت میکرد، سپس آنان را به خروج و انکار ظلم و جهاد مخالفین دعوت کرد و ایشان بپذیرفتند و شبیب بن یزید شیبانی نیز نزد او رفت و قائد جیش او شد و میان ایشان و سپاهیان مروان جنگ درگرفت و صالح در نزدیکی موصل به دست حارث بن عمیرۀ همدانی به قتل رسید. (الاعلام زرکلی صص 426- 427). و رجوع به عیون الاخبار ج 2 ذیل ص 155 شود
ابن مسرّح تمیمی. وی زعیم فرقۀ صفریه و نخست کس است که از آنها خروج کرد و کثیرالعباده بود و در دارا و موصل و جزیره سکونت جست. وی را اصحابی بود که برایشان قرآن می خواند و آنان را موعظت میکرد، سپس آنان را به خروج و انکار ظلم و جهاد مخالفین دعوت کرد و ایشان بپذیرفتند و شبیب بن یزید شیبانی نیز نزد او رفت و قائد جیش او شد و میان ایشان و سپاهیان مروان جنگ درگرفت و صالح در نزدیکی موصل به دست حارث بن عمیرۀ همدانی به قتل رسید. (الاعلام زرکلی صص 426- 427). و رجوع به عیون الاخبار ج 2 ذیل ص 155 شود